سریالینو

تو این قسمت میریم به سال ۱۹۴۵، جایی که آدولف هیتلر جوکری‌ها در محاصره نیروهای متفقین بود و با تحریف کمدی تاریخ سربازاش براش تولد سوپرایزی گرفتن. همچنین، نیما فلاح ورزش جدیدی به جهان معرفی می‌کنه. اون همه رو به خط می‌کنه تا پ های خودشون رو پرتاب کنن. این شما و این خوشگل‌هایی که می‌چرخند

محبوبه به دنبال پیدا کردن جاسوس در میان افراد گروه است و در این بین شاهرخ مظنون اول این اتهام می‌شود. وحیده برای نجات از غربت از علی کمک می‌خواهد اما...

گروهی از قاچاقچیان مواد مخدر برای دور زدن صاحب کارشان و مهاجرت نیاز به سرمایه هنگفتی دارند و به همین دلیل دست به سرقتی بزرگ می‌زنند

فرهاد سر بزنگاه به محل سرقت می‌رسد و بر سر تقسیم اموال با صنم توافق می‌کند. از سوی دیگر، محبوبه و گروهش به دستور فرهاد حبس می‌شوند و تا زمان اتمام سرقت حق خروج از غربت را ندارند و...

سریال گردن زنی، داستان سرنوشت باران و نیما در شب عروسی‌شان است که با آزادی خلافکار سابقه‌داری به نام شاهرخ تغییر کرده و سبب فاش شدن رازهای خانوادگی بسیار زیادی پیرامون آنها و تک تک افراد خانواده‌هایشان می‌شود.

فصل سوم با ورود علی صادقی، حمید لولایی، قدرت الله ایزدی، علی اوجی، امین زندگانی، شاهرخ استخری و مجید یاسر به طبقه ۲۱ شروع میشه. علی صادقی راکی ۴ رو بازسازی می کنه و یکی از نخندترین های جوکر رو می خندونه. آقا رشید هم که مطابق انتظار به هیچکس امون نمیده، قراره براشون بگه چقدر حیوون ها رو دوست داره و البته یه غافل گیری بزرگ

سریال گردن زنی، داستان سرنوشت باران و نیما در شب عروسی‌شان است که با آزادی خلافکار سابقه‌داری به نام شاهرخ تغییر کرده و سبب فاش شدن رازهای خانوادگی بسیار زیادی پیرامون آنها و تک تک افراد خانواده‌هایشان می‌شود.

سریال گردن زنی، داستان سرنوشت باران و نیما در شب عروسی‌شان است که با آزادی خلافکار سابقه‌داری به نام شاهرخ تغییر کرده و سبب فاش شدن رازهای خانوادگی بسیار زیادی پیرامون آنها و تک تک افراد خانواده‌هایشان می‌شود.

سریال گردن زنی، داستان سرنوشت باران و نیما در شب عروسی‌شان است که با آزادی خلافکار سابقه‌داری به نام شاهرخ تغییر کرده و سبب فاش شدن رازهای خانوادگی بسیار زیادی پیرامون آنها و تک تک افراد خانواده‌هایشان می‌شود.

علی ترتیب قرار ملاقات عاشقانه‌ای را با وحیده می‌دهد. فرید و صنم به کندن دیوار ادامه می‌دهند اما اتفاق غیرمنتظره‌ای رخ می‌دهد که...