سریالینو

شاه و خواجه، بانو و کنیز هرکدام سهمی دارند از شادی و رنج…از عشق

پسر نورسیده سوگلی قبله عالم، چشم و چراغ شاه میشود و این اتش کینه زنان دیگر شاه را شعله ور میکند. خواجه روشن همه را به بازی میگیرد اینک اما خود بازیچه میشود که دست بالای دست بسیار است. در هر دهلیز تودرتوی این کاخ رازی نهفته است.

سیاوش در بزنگاه زندگی باید تصمیم دشواری بگیرد و قدم در راهی پر خطر بگذارد…

زنان شاه به اعتراض بست نشسته‌اند، باید این دختر روستایی را که دل از شاه برده سر جایش بنشانند، جیران از سیاوش یاری می‌طلبد و نگاه سیاوش به نگاهی آشنا گره می‌خورد….

ملک زاده روزهای تلخی را در خانه میرزاکاظم سپری می کند. گلین عزادار فرزند است و حالا فکر می کند قاتل بچه اش باید جایی بین در و دیوارهای حرمسرا باشد و کوچول خان برای اینکه در کاخ بماند نقشه خطرناکی می کشد.

جیران در بستر بیماری و شاه بی‌قرار است. خطر از بیخ گوش شاه گذشته اما اگر نقشه دشمنان به ثمر می‌رسید تکلیف سلطنت چه می‌شد؟ میرزا آقاخان فرصت را مناسب می‌بیند تا با تحریک ریش سفیدان ایل قاجار شاه را وادار کند که ولیعهدی معین پسر تاجی را اعلام نماید اما اتفاق غیرمنتظره‌ای رخ می دهد….

جیران مسیرش را از سیاوش جدا می‌کند و رهسپار اردوی شکار می‌شود. شب سارای گرجی را به چادر شاه روانه می‌کنند. اینک زمان مناسبی است تا نقشه خواجه روشن اجرا شود اما….

مهدعلیا که می‌بیند شاه از دست جیران خشمگین است فرصت را مناسب می‌یابد که سارای گرجی را همراه شاه به سیاحت و شکار روانه کند. خواجه روشن اما از سارا خواسته‌ای دیگر دارد و حالا جیران است که باید انتخاب کند…..

حضور بی‌اجازه خدیجه چهریقی و پسرش عباس میرزا در مراسم جشن عروسی ملک‌زاده آشوب به پا می‌کند. شاه از این گستاخی بی‌تاب است و جیران که هنوز زیر و بم توطئه‌های پنهان و آشکار دربار را نمی‌داند پذیرای خدیجه می‌شود...