سریالینو

در حالی که کشور درگیر قحطی و بیماری بخاطر اشغال جنوب ایران توسط انگلیسی‌ها در جنگ جهانی دوم است، حاکم عروسی مجللی برای دخترش برگزار می‌کند. زری و یوسف برخلاف انتظار به مراسم می‌روند. زری نگران است که یوسف با انتقاد از ریخت‌وپاش‌های مجلس، خشم حاکم را برانگیزد؛ چرا که یوسف باور دارد این هزینه‌ها باید صرف نجات مردم از گرسنگی و فقر شود.

به ایرانِ سال‌ های پایانی جنگ‌جهانی دوم سفر کنیم. به روایتی از تاریخ، تراژدی، عشق...به سوگ سیاوش...به سووشون

برای نجات جان امیر و آلما، آبان آن‌ها را از شهر دور می‌کند. هدیه هر آنچه که به دست آورده بود را به خاک می‌سپارد. در حین تلاش برای گرفتن رضایت، آبان وارد بازی جدیدی با هیئت‌ مدیره می‌شود و در پایان فقط آبان مانده و ثابت...

در حالی که ثابت به زندان افتاده، آبان برای نجات جان دخترش، به اجبار با درخواست کامرانی موافقت می‌کند و بابک مدیرعامل جدید هولدینگ می‌شود تا کنترل اوضاع را در دست بگیرد.

بعضی از آدما رو باید کُشت چون مث کِرم همه چیو خراب می‌کنن

امیر در بند است و آبان بی‌پناه، باید برای نجات آلما تصمیمی سرنوشت‌ساز بگیرد. سروش که از هدیه مانده و از ثابت رانده شده، میان خود و گذشته‌اش معلق می‌ماند. حالا سرنوشت همه می‌تواند با یک تصمیم دگرگون شود.

عملیات با کشته شدن تمامی تروریست‌ها و آزاد کردن پناهنده‌های زندانی شده، به پایان می‌رسد. اما رئیس گروهک تروریستی فرار کرده و ...

حواست رو جمع کن که اشتباه نکنی!

آلما کجاست؟ آبان درمانده و تنها، برای نجات دخترش به هر ریسمانی چنگ می‌زند. حالا تنها امیدش شاید در دستان ثابتی باشد که باید نشان دهد محبتش به آبان فقط در حرف نیست.

لونت خاطرات بعد از کشته شدن پسرش را مرور می‌کند. در همین زمان، شهاب و سایر نیروهای نظامی برای آغاز عملیات آماده می‌شوند...